سکوتستان شب
اون تو نیستی نه نه اون من نیستم که بتوانم آن طور که تو می خواهی باشم می شکنم در لحظه لحظه های دلتنگی هایم نه نمیشه باورم که تویی که مرا شکستی هرلحظه می گویم که لحظه هایم مرا میشکند اما تو برایم لحظه آفرین می شوی باید چه کنم که در پس غرور و خودخواهی ات مرا ببینی... مرا که دلی این چنین صادقانه ... حتی اگر برایت نبودم به یادت که بودم کافی نبود... می گویم دوستت دارم می گویی : تنهایم میگذاری... از بس برای دل دیگران زندگی کردم خسته شدم خسته شدم... دلی برایم پیدا کن که برای دلم باشد نه برای دلش... اصلا فراموشش کن می توانی ... یا دل ساده ی مرا فراموشش کن یا بشکن تمامش کن... باز هم سلام سلامی به تنهایی مهربانی هایم ، نمی دانم چه بگویم ،تنها دلم را می نویسم دلی که می گویند حرفهایش به دل می نشیند. دنیا پر از عشق های پوشالیست اما کاش دلت می فهمید که احساسم خدایی است... عزیزی دارم که از فاصله ها نیز دورتر است اما دلم از خودش به وجودش نزدیکتر است افسوس نمی دانم چه بگویم که دوست داشته باشد و چه بگویم که به او بر نخورد... نمی دانم در چه راهی قدم می گذارد ... نمی دانم هراسان است یا خوشحال ... دردناکتر از همه این است که نمی دانم چه می خواهد تا برایش مهیا سازم ... تنهاست اما مغرور است ،نمی خواهد کسی به کالبد تنهایی اش نزدیک شود ... اگر می دانست که برایم چقدر عزیز است هرگز احساسم را با عشق های دو رنگ این زمین بی وفا اشتباه نمی گرفت کاش می دانستی که ... اما بدان که حتی اگر تنهایم گذاشتی ، رهایم کردی هیچکس برایم لحظه های که دنیایم بود نمی شود... سلام
صدایم یاری ام نمی کنم اما سکوتم پر از حرفهایی که تنها صدای نفسهایم یاری اش می کند...
سکوتم دنیای زیبایی دارد که تنها سکوتت در آن پا گذاشته است...
گفتی سکوتم را برایت بنویسم ، اما نمی دانم چرا واژه ها مرا گم کرده اند ...
دلکم قولی بده تا وقتی سکوتم لبریز نشده چیزی نپرسی...
کاش دیگر در دلها کاش معنایی نداشت ...
لحظه هایم بهانه گیر لحظه هایت ... و قاب چشمانم پر از باران فاصله ها...ببخش اگر در دل فاصله ها سکوتت را رنجاندم...
دلبستگی ها را در دلم زندانی کردم تا مبادا یادش از خاطرم رها شود
می مانم حتی اگر مرا به نامهربانی و خودخواهی متهم کنی...
به خاطر تو حتی می روم اما ...
تو از من نخواه دلی که بردم را برگردانم...
تو بهانه ای برایم بودی تا خودم را پیداکردم ، تو بهانه ای بودی که تو را پیدا کردم ...
ای بهانه ی زیبایم حال شیرین ترین آرزوهایم گشتی ، با تمام وجود احساست کردم ،نمی دانم چرا تو مرا احساس نکردی ،
شاید من احساست را درک نکردم ، ببخش مرا که ناخواسته به خلوتت پا گذاشتم و لحظه هایت را رنجاندم...
گفتم برو دلیل داشتم می دانم اگر بمانی قصه تلخ عادت جای مرا میگیرد
گفتم برو چون فرصتی تا پیروزی ات در آرزوهایت نمانده ، نمی خواهم باعث نافرجامی ات باشم
اگر بمانی ذهنت تمام اندیشه ات می ماند اما تو باید بخوانی ...
گفتم تو برو ولی میمردم برایت ،اما من میمانم با تمام دلم دعا می کنم ...
اما تو از خودگذشتگی مرا بی وفایی خواندی
گفتم که هر طور که میخواهی فکر کن
تمام واژه هایم در سه نقطه هایم خلاصه شده است ، واژه هایی که اگر نوشته شود دیگر ارزشی ندارد...
من که هر لحظه به یادت هستم
نه برایم شده عادت
نه به اجبار دلم هست که دوستت دارم...
خداحافظ ...
وقتی به لحظه هایم می اندیشم ، به خاطره هایم ... تنها می توانم آهی به بلندی تنهایی و لبخندی به تلخی فاصله ها ...
تنها سکوتی که مرا به فریادت رساند ،تنها بیداری شبهای یادت...
می دانی پوسیدم در این لحظه هایی که برایت عادت شد ، لحظه هایی که نمی خواستمش ولی ...
نمی دانم چه بگویم
سکوتستان شبم مرا به تلاطم فریادت رساند ، نمی خواهم در اقیانوسی که نمی دانم مرا به ناکجاآباد می رساند دست و پا بزنم ، نمی خواهم برایت عادت شوم .
هر لحظه که در یادم عبوری پراز سکوت می سازی می لرزم...
نمی خواهم شروعی که پایانش را حتی نیلوفر مرداب میداند را بسرایم ، تو نیز لحظه هایت را جدا از لحظه هایم بساز شاید هیجان جای عادت و دلتنگی هایت را پر کند ، لبخندم را به لحظه هایت می سپارم ،مرا به خواب رویاهایت بسپار ، دوستت داشتم ،دوستت دارم که برایت ماندم و می مانم
""""نگهدار لحظه هایت باش ...
دگر امروز رها خواهی شد
از من و خاطره های دل من
تو رها خواهی شد
زنگاهی که پر از حسرت دیدار تو شد""""
""ولی افسوس شکست آن بغض بی آلایش و پاکم
که مدتها گلویم را به چنگالش گرفت و دم نیاوردم
و اما این دل ساده
که از تعبیر کابوس جدایی دم نمی آورد
شکست اندر سکوت خود
برای آشنایی های بی پرده
برای لحظه هایی که مجال اشک آن مرده
برای خنده هایی که ندانستم سرانجامش پر از درده
ندانستم و دل دادم
و حال با یاد افسانه که شد ""یاد عزیزانم""
برای لحظه ای بغضم شکست و گریه سر دادم""
نگهدار لحظه هایت باش
خدانگهدار
| Design By : Pichak |
دل من ترسو و بی عاطفه و تنها نیست دل من گرمتر از این حرفهاست دل من ریا نباشد کمکی پیش خداست...
